ماجرای احیا و بازآفرینی عروسک‌های بومی روستایی

در سال ۸۴ برای یک دوره آموزشی به استان خوزستان دعوت شدیم. در انتهای دوره یک ماهه، دختران جوان حاضر در کلاس برایمان هدایایی آوردند. در میان این هدایا یک عروسک پارچه‌ای بود که با تکان‌دادن نخی آویزان از دامن عروسک می‌رقصید. مادربزرگ آن دختر که این عروسک را ساخته بود مهارت بسیاری در این زمینه داشت. وقتی دختر جوان ذوق و شوق ما را از دریافت این هدیه به مادربزرگش منتقل کرده بود، مادربزرگ با اشک شوقی در چشمانش گفته بود هیچکس تابه‌حال از دریافت این عروسک خوشحال نشده است!

این موضوع فکرمان را بسیار مشغول کرد. چطور زیبایی و هنر موجود در چنین عروسکی درک نمی‌شد؟

بعدها فهمیدیم که این عروسک اسمش لیلی بازبازک است. عروسکی با هویت و اصیل که چندین دهه مادران برای فرزندانشان می‌ساختند. موهای عروسک، موی مادر بوده تا بچه در غیاب مادر عروسک را در آغوش بگیرد و بوی مادرش را حس کند و احساس آرامش کند. داستان‌های فراوان نهفته در عروسک‌ها به قدری زیبا بود که به نظرمان هر کسی را به خود جذب می‌کرد.

با خودمان گفتیم که باید برای ترویج فرهنگ احیای این نوع عروسک‌ها و ذائقه‌سازی آن‌ها تلاش کنیم و پس از آن، از همه ظرفیت‌های موجود در اطرافمان برای این هدف کمک گرفتیم. از دانشجویانی که در موسسه در حال گذراندن دوره راهنمای تور بودند تا دوستانمان که در آژانس‌های مسافرتی کار می‌کردند و روستاییانی که طی سال‌های بعد در پروژه‌ها با آن‌ها آشنا شدیم.

در سال ۸۹ وقتی در پروژه ژئوپارک جزیره قشم فعالیت می کردیم، نیاز بود که محصولی به عنوان ژئوپروداکت توسط مردم بومی ساخته شود. از مادربزرگ‌های روستاهای جزیره قشم خواستیم عروسک بومی‌شان را تولید کنند. هرچند در ابتدا می‌گفتند نمی‌دانیم، فراموش کرده ایم و …، اما در نهایت این عروسک‌ها ساخته شد و جشنواره‌ای را اجرا کردیم که در آن ۱۸۰ عروسک بومی از ۶ روستا جمع آوری شد.

شوق زنان در ساخت عروسک و برق چشم‌هایشان وصف‌ناپذیر بود. در حین این تجربه احساس کردیم راهی پیدا کرده‌ایم که زنان سازنده به درون خودشان رجوع کنند و شوق و امید وصف ناپذیری وجودشان را سرشار از شادی کند. این کار باعث می‌شد تا بتوانیم در حین پروژه‌های توان‌افزایی، ارتباط عمیق تری با آنها برقرار کنیم و عشق و امید را به زندگی‌شان برگردانیم.

مادرها برای بچه‌هایشان عروسک درست می‌کردند و از این طریق مهارت‌های زندگی را به آن‌ها آموزش می‌دادند و در واقع ارتباط بین نسل‌ها برقرار می‌شد و خیلی از جزئیات فرهنگی مثل آداب و رسوم، لالایی‌ها و چیزهای دیگر یادشان می‌آمد. نسل جوان با ساختن این نوع عروسک‌ها نه تنها با فرهنگ خود آشتی می‌کند بلکه با فروش آنها به عنوان سوغات فرهنگی، وابستگی خود را به منابع غیرطبیعی کاهش می‌دهد و ارزش‌های فرهنگی خود را به سایر مناطق صادر می‌کند.

تصمیم گرفتیم که در تمام پروژه‌های کارآفرینی که داشتیم، تلاش کنیم تا عروسک‌های بومی روستا توسط مادربزرگ‌ها احیا شود و به عنوان سوغات فرهنگی عرضه گردد. علاوه بر این برای ذائقه‌سازی و جلب توجه دیگران به زیبایی و اهمیت این عروسک‌ها تلاش کردیم. در این مسیر داوطلبان زیادی به ما ملحق شدند و کمک کردند که در نمایشگاه‌ها و رویدادهای مختلف حضور پیدا کنیم و دیده شویم. دوستان خبرنگار و روزنامه نگارمان به کمک‌مان آمدند و با قلم تاثیرگذارشان نوشتند، به برنامه های تلویزیونی دعوت شدیم و در مورد اهمیت احیای عروسک های بومی گفتیم، دانشجویان هنر در این مورد مقاله نوشتند و همه این‌ها ادامه پیدا کرد و همه‌جا پر شد از این عروسک‌های دوست داشتنی.

آنقدر در موردش گفتیم، نوشتیم و هدیه دادیم تا کم کم چشم مردم به دیدن این عروسک ها عادت کرد و کم کم سایر استان‌ها و روستاها به بازآفرینی عروسک‌هایشان تشویق شدند. ما و گروه‌های بزرگی که به ما کمک کردند از پژوهشگاه میراث بخش کودک و نوجوان تا فعالان گردشگری و راهنمایان تور و تیم داوطلبی که داشتیم طی ۷ سال آنقدر عروسک‌ها را در فروشگاه‌ها، همایش‌ها و نشست‌ها معرفی کردند که الان ذائقه ایجاد شده و عروسک بومی برای خودش جایگاهی پیدا کرده. ولی ما دلمان می‌خواست خریدار با سازنده ارتباط بگیرد و تعامل و تجربه کند و ریشه‌های فرهنگی کار را با توجه به شرایط اقلیمی که عروسک در آن ساخته شده دریابد. بنابراین به سازنده‌ها پیشنهاد کردیم که داستان‌های زندگی‌شان را روی پارچه‌ای سفید بنویسند و به عروسک‌ها وصل کنند تا هم قدرت تخیل، تجسم و نوشتاری شان تقویت شود هم بتوانند به راحتی احساسات آن را مطرح کنند. چیزی که معمولا برای خانم‌ها به ویژه بانوان روستایی معمولا بسیار سخت است. عروسک‌های بومی هر منطقه اسم‌های خودشان را دارند. مثلا در هرمزگان به عروسک می‌گوینددختولوک. در کرمان می‌گویند لوپتو. در بخش هایی از سیستان به عروسک «لعبتک» هم می‌گویند. در بلوچستان می‌گویند «دوتوک». در بندر ترکمن قرچوق، قورجاق، در زاگرس لیلی و…

تا امروز که ۱۳ سال از آن روزها گذشته، در ۱۵ استان ایران حدود ۲۵ گونه عروسک بومی احیا شده است و مهارت ساخت ۶ عروسک بومی به عنوان میراث ناملموس در مرکز ثبت میراث فرهنگی ایران ثبت شده و اکنون در حال نوشتن پرونده ثبت جهانی بین ایران و چند کشور دیگر هستیم.

 

چشم‌انداز

آرزو داریم که این عروسک‌ها ابزاری باشند برای صلح و دوستی و همدلی میان زنان و مردان کشورمان از قومیت های مختلف. به ویژه استان‌ها و روستاهای مجاور تا بتوانند اختلافات قومیتی را کنار بگذارند و در کنارهم شاد باشند. امیدواریم که این عروسک‌ها به حفاظت از ارزش‌های طبیعی و محیط زیست کمک کند و پیوندی باشد بین کشورهای مختلف و بتواند صلح را در منطقه و جهان ترغیب کند.